«حسین امیرعبداللهیان» دهمین وزیر امور خارجه از میان وزرای خارجه جمهوری اسلامی بود که اغلب سرنوشتی عجیب یافتند. بعد از یک وزیر محبوب و نسبتا موفق از دید افکار عمومی و شناخته شده در سطح بینالمللی، یعنی «محمدجواد ظریف» به وزارت رسید و تلاش داشت تا نشان دهد در منصبی که گرفته، موفق است. اما حتی این سیاستمدار نزدیک به نیروی «قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم ناکام بود.
***
بر خلاف ظریف که در ماههای آخر وزارت مغضوب علی خامنهای بود، امیرعبداللهیان راهی از ابتدا هموار داشت. پس از افشای فایل صوتی ظریف در انتقاد از «قاسم سلیمانی» و عملکرد ویرانگر او بر سیاست خارجی دولت «حسن روحانی»، مشخص بود که با پایان دوره وزارت، ظریف از صحنه سیاسی ایران حذف خواهد شد.
پیشنهاد به وزیر خارجه امریکا برای تماس با امیرعبداللهیان
در همان فایل صوتی، ظریف درباره امیرعبداللهیان هم حرف زده و گفته بود «جان کری» زمانی با او تماس گرفته بود تا درباره موضوع آتش بس در یمن صحبت کند اما چون خامنهای اجازه مذاکره غیراتمی به او نداده بود، شماره تلفن امیرعبداللهیان که آن زمان معاونش بود را به کری داده بود.
روایت ظریف از آن مکالمه این بود: «من به او [جان کری] گفتم در سفر خواهم بود و شماره امیرعبداللهیان را به او دادم و گفتم اگر با ایشان تماس بگیرید، او هم به آقای [قاسم] سلیمانی میگوید و آقای سلیمانی هم به یمنیها میگوید و آتشبس را جوش میدهیم. من به امیر عبداللهیان گفتم، او آنقدر خوشحال شد و از آنجایی هم که خیلی به دوربین علاقه دارد، رفت مصاحبه کرد و گفت به زودی در یمن آتشبس خواهیم داشت.»
اما وزیر خارجه امریکا به گفته ظریف، به معاون او زنگ نزد. آتشبسی هم رخ نداد. حتی امیرعبداللهیان بعدا به این گفته ظریف، لااقل به صورت عمومی، جواب نداد. از این نظر، شخصیتی محترم و متین داشت و ادب را آشکارا رعایت میکرد. وقتی وزارت را از ظریف تحویل گرفت، جز به احترام از او یاد نکرد. بعدها چند بار ظریف را برای مشورت همراه با دیگر وزرای خارجه پس از انقلاب به دفترش دعوت کرد؛ کاری که قبل از او سابقه نداشت. بر خلاف ظریف، نیازی به اظهارات که نشانه وفاداری او به خامنهای باشد، نداشت. مورد اعتمادتر از این بود که چنین رفتاری در پیش بگیرد.
محترم و مورد اعتماد حکومت اما بی اختیار
پس از آن که از معاونت امور عربی وزارت امور خارجه در دوره ظریف برکنار شد، دو دوره معاون امور بینالملل مجلس در زمان ریاست «علی لاریجانی» و «محمدباقر قالیباف بود». وقتی از سوی «ابراهیم رئیسی» به عنوان وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی شد، از ظریف بیشتر و تقریبا بدون مخالفت، از مجلس رای اعتماد گرفت و وزیر شد.
زمانی که به وزارت خارجه و این بار به عنوان وزیر بازگشت، تصور میشد یک فرد معتمد حکومت به راس این وزارتخانه بازگشته و یک بار دیگر نهادی که متولی دیپلماسی کشور است، درون بازی قرار خواهد گرفت.
حسین امیرعبداللهیان سالها در وزارت امور خارجه مامور امور کشورهای عربی و یک دوره هم در بحرین سفیر بود. رابطه نزدیک او با نیروی «قدس»، شعبه برونمرزی سپاه پاسداران مشهور بود. زمانی که معاون وزارت رسیده بود، او را سهم سلیمانی و نیروی قدس در وزارت خارجه میخوانند؛ وضعیتی که تا نیمه وزارت ظریف هم ادامه پیدا کرده بود.
وقتی وزیر شد، تصور اولیه این بود که مسایل منطقهای که از دست وزارت در زمان ظریف به کلی خارج شده و به دست سپاه بود، دوباره در اختیار وزیر قرار بگیرد. سهل است این اتفاق نه تنها نیفتاد که حتی پرونده اتمی هم از دست وزارت خارجه خارج و دوباره به شورای عالی امنیت ملی سپرده شد.
«علی باقری کنی»، معاون او که اینک سرپرست این وزارتخانه شده است، مامور مذاکرات اتمی بود. اما نه به وزیر بلکه به شورای عالی امنیت ملی پاسخگو بود. امیرعبداللهیان هیچ نقشی محوری در مذاکرات اتمی نداشت. در سال ۱۴۰۱، او هربار که گفت امریکا برای شروع مذاکرات پیشقدم شده است، وزارت خارجه ایالات متحده تکذیب کرد.
در اولین سالروز وزارتش، یعنی همین سال ۱۴۰۱، بیسابقهترین اعتراضات در تاریخ جمهوری اسلامی آغاز شده بود. جنبش «زن، زندگی، آزادی» به شدتی که هرگز تصور نمیشود، هدف سرکوب مرگبار حکومت قرار گرفت. امیرعبداللهیان در آن زمان همراه رئیسی در نیویورک بود و سرکوب، کشتار و کشیدن سلاح گرم به روی معترضان را منکر میشد.
در یکی از مصاحبههایش با «کریستین امانپور» در شبکه خبری «سیانان»، شش ماه بعد از شروع سرکوب چنان موضوعات واضح و ویدیوهای مرگبار را تکذیب میکرد که «کریستین امانپورِ» آرامش از کف داد و جایی حتی به زبان فارسی با او تندی کرد.
جمله معروفش در رد دستگیریهای گسترده و این که در ایران معترض بازداشتی نداریم، در چند ساعتی که هلیکوپتر حامل او و رئیسی گم بود تا این که خبر کشته شدنشان رسید، در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد.
بیاختیار شدن وزارت خارجه در برابر سپاه
یک ماه پیش از کشته شدن، در ماجرای حمله مستقیم سپاه پاسداران به اسرائیل که برای اولین بار از خاک ایران انجام شد، سپاه سفیر سوئیس، حافظ منافع امریکا در تهران را احضار کرده بود تا او به ایالات متحده ابلاغ کند عملیات سپاه همین بوده است و واشنگتن وارد عملیات نظامی با ایران نشود.
این اولین بار بود که حتی احضار سفیر سوئیس هم از دست وزارت خارجه شده بود. وقتی مشاور وزیر کشور ایران موضوع را علنی کرد، سخنگوی وزارت خارجه ایران با بیانی دوپهلو، تایید کرد که برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، سپاه قدرت احضار سفرای خارجی مقیم تهران را هم از وزارت خارجه ستانده است.
قطع رابطه پاکستان با ایران پس از حمله موشکی سپاه به داخل خاک آن کشور و ممانعت از بازگشت سفیر ایران به اسلامآباد، در شش ماه آخر وزارت امیرعبداللهیان رخ داد. درست چند روز پیش از آن، «نیچروان بارزانی»، نخستوزیر اقلیم کردستان عراق هم ملاقات با او را لغو کرده بود، چرا که سپاه منطقهای در داخل اقلیم را باز هم هدف قرار داده بود.
هم پاکستان رابطه با ایران را پس از یک حمله نظامی تلافیجویانه به سرعت برقرار کرد و رئیسی میهمان رسمی نخستوزیر پاکستان در یکی از آخرین سفرهای خارجی خود شد و هم در هفتههای آخر حیات امیرعبداللهیان بارزانی به تهران آمد و با او ملاقات داشت.
نه تخریب روابط و نه بهبود آن، هیچکدام به خواست و ابتکار وزیر و وزارت خارجه انجام نشدند. آنچه ظریف از تاثیر مخرب سپاه پاسداران بر روابط منطقهای ایران میگفت، حتی گریبان وزیری را گرفت که خود به سپاهی بودن و نزدیکی به نیروی قدس شهرت داشت.
نقش دست دوم
در دوره وزارت، امیر عبداللهیان تلاشهایی برای از سرگیری رابطه با سودان و مالدیو انجام شد اما تا زمانی که عربستان سعودی روابط خود را با میانجیگری چین و سطح دبیر شورای عالی امنیت با جمهوری اسلامی برقرار نکرد، نه سودان و نه مالدیو رابطه خود با تهران را دوباره آغاز نکردند.
اینجا هم به وزارت خارجه و وزیر نقش دست دوم داده شد. بحرین که زمانی امیرعبداللهیان در آنجا تنها تجربه سفارت خود را به دست آورده بود، تا پایان حیات او، این رابطه را از سرنگرفت.
رابطه با مصر هم که خامنهای موافقت با آن را در زمان سفر «هیثم بن طارق»، سلطان عمان اعلام کرد، یک سال پس از آن سفر که با مرگ ناگهانی امیرعبداللهیان تقریبا همزمان شد، بر خلاف تصورات، سامان نگرفت؛ هرچند «سامح شکری»، وزیر خارجه مصر برای شرکت در مراسم یادبود رئیسی و امیرعبداللهیان به تهران آمد که اولین سفر یک وزیر خارجه مصر پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به ایران برای یک منظور و ماموریت دوجانبه بود.
در هشت ماهه آخر و با حمله «حماس» به اسرائیل، امیرعبداللهیان چندین بار با مقامهای منطقه، از جمله وزیر خارجه مصر و رهبران گروههای ستیزهجو همانند حماس، «جهاد اسلامی» و «حزبالله» لبنان که گروههای نیابتی جمهوری اسلامی هستند، ملاقات کرد. نتیجه این ملاقاتها معلوم نیست اما پس از یکی از این دیدارها بود که اسرائیل ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق را هدف قرار داد.
شماری از اعضای سپاه و و یک فرمانده ارشد نیروی قدس که زمانی در سرکوب معترضان در ایران هم نقش داشت، کشته شدند. ماموریت امیرعبداللهیان این بار بازگشت به دمشق و افتتاح کنسولگری در ساختمانی جدید بود.
گفته شده است که در هفتههای آخر، مذاکراتی مستقیم درباره بحران خاورمیانه میان ایران و امریکا به میزبانی عمان برگزار شد که نماینده جمهوری اسلامی در آن از وزارت خارجه عازم میشد.
به دلیل ماهیت غیر علنی این دست مذاکرات، جزییات مشخص نیستند و حتی وقوع آن را هم نمیتوان قطعی تلقی کرد. اما اگر صحت داشته باشد، از آخرین تلاشهای دوره وزارت امیرعبداللهیان به شمار میرود که ناکام مانده است.
او در سال ۱۳۸۶، در دورهای که مدیرکل بود، از سوی خامنهای اجازه پیدا کرد در مذاکرات سه جانبه ایران و امریکا با حضور عراق درباره وضعیت این کشور پس از سقوط «صدام» با دولت «بوش مذاکره» کند. از این نظر، تجربه روبهرو شدن با امریکایی ها را داشت.
پس از سه جلسه بینتیجه، درباره این مذاکرات گفته بود: «امریکاییها وقتی حرف منطقی را میشنیدند و پاسخ منطقی نداشتند، صحنه را خالی میکردند.»
در ماههای آخر، چند بار عازم نیویورک و مقر سازمان ملل متحد شد. دو بار در شش ماه آخر به شورای امنیت رفت. یک بار که سعی کرده بود انگلیسی سخنرانی کند، به دلیل نداشتن تسلط، دستمایه طنز کاربران شبکههای اجتماعی شد. بار دوم فارسی سخنرانی کرد و جلوی انتقادات را گرفت.
آخرین سفرش، شرکت در مراسم افتتاح یک سد مرزی بین ایران و جمهوری آذربایجان بود که روسای جمهوری دو کشور در آن حاضر بودند.
در حالی که سفارت آن کشور در تهران به دلیل تیراندازی در آن و کشته شدن یک مامور آذری تعطیل است، احتمالا مقامهای جمهوری اسلامی این مراسم را فرصتی برای بهبود روابط ارزیابی کرده بودند.
دو رییس جمهوری با هم ملاقات کردند و ساعاتی پس از آن مراسم، در حالی که امیرعبداللهیان کنار رئیسی در هلیکوپتر حامل او بود، سقوط کرد و کشته شد.
وزارت ۳۴ ماهه او با یک تراژدی به پایان رسید و همچون اغلب وزرای خارجه پس از انقلاب، خوشعاقبت نشد. او وزیر وزارتی بود که عملا اختیارش با سپاه بود و بر خلاف پیشبینیهای اولیه، حتی در قامت یک سپاهی مورد اعتماد هم نتوانست اختیاراتی که در دوره ظریف به طور کامل از کف رفته بود را بازپس بگیرد
No comments:
Post a Comment